سفارش تبلیغ
صبا ویژن



میرداماد و دختر پادشاه - دغدغه






درباره نویسنده
میرداماد و دختر پادشاه - دغدغه
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
عاشقانه های من
احمدی نژاد
مشایی و جوانفکر
جوانان
مدرسه
سیاست
جامعه
دانشگاه
دوستان
اختلاس 3000 میلیاردی
مذهبی
ادبیات
دفاع مقدس
اغفال به همین سادگی است
فساد اخلاقی سیاستمداران
فساد خارجی ها
بنگاههای فساد
متفاوت
کوتاهی ناجا
فساد در همه جا...
وسوسه
خوی حیوانی
روان گردان و بیهوش کننده
طلاق
متفرقه
زمستان 90
پاییز 90
مطالب برگزیده
بهار 91
تابستان 91
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92


لینکهای روزانه
کالج مجازی کاکتوس [37]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
منطقه و جهان آبستن حوادث خوش یمن
● بندیر ●
بلوچستان
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
شهرستان بجنورد
.: شهر عشق :.
بادصبا
...::بست-70..:: بهترین های روز
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
ترانه ی زندگیم (Loyal)
سیاه مشق های میم.صاد
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
حکیم دزفولی
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
همای رحمت
زمزمه ی کوچه باغ شاه تور
پاتوق دخترها وپسرها
روان شناسی * 心理学 * psychology
بندر میوزیک
وبلاگ شخصی مرتضی صادقی
صل الله علی الباکین علی الحسین
کوثر ولایت
مذهب عشق
آزاد اندیشان
مناجات با عشق
شهد
*غدیر چشمه همیشه جاری*
عجب صبری خدا دارد......
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
جهاد ولایت
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
fazestan
حاج آقا مسئلةٌ
رویای زیبا ...
منتظران مهدی
فروشگاه اینترنتی نشریه ی دوستی شعبه یک
روژمان
تنهایی من
من هیچم
اس ام اس سرکاری اس ام اس نیمه شبی و اس ام اس ضدحال
اس ام اس عاشقانه
دل نوشته های فارغ التحصیلان شمسی پور
بدون سانسور " بیم و امید "
رشته الکترونیک هنرستان حسابی
واقعیتی به نام درس
دبیرستان دخترانه غیر دولتی علوی
همزبانی
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
میرداماد و دختر پادشاه - دغدغه


لوگوی دوستان



وبلاگ فارسی

جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. 

دختر گفت : شام چه داری ؟؟!
طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد .
از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند .

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... 

محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ 

و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟
محمد باقر ده انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ...!
لذا علت را پرسید طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیه با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند ...

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند...


نویسنده » صابر . ساعت 12:55 صبح روز جمعه 89 فروردین 6